***************************
دارم هری پاتر 7 میبینم.میگم عجب جلوه های ویژه ای داره.مامانم میگه منظورت هری پاتره ؟ پَــ نَــ پَــ ساختمان پزشکان !!!!
یکی از دوستام از بس درسش خوبه بش میگیم دانشمند.بش میگم حواست باشه CIA یه وقت ترورت نکنه.میگه سازمان جاسوسی آمریکا منظورته ؟ پَــ نَــ پَــ داداش سیا ساکتی منظورم بود وقتی از خیابون رد میشی برچسبت نکنه کف خیابون !!!
دارم با پسر خالم شطرنج بازی میکنم مادربزرگم اومده میگه شطرنج بازی میکنید ؟ پَــ نَــ پَــ داریم بیلیارد بازی میکنیم فقط شکل میزش عوض شده !!!!
استاده بعد 22 روز از امتحان پایانترم نمرات رو زده و درسی رو که زیر 17 نمیشدم داده 13.5.زنگ زدم به گوشیش میگم استاد من اعتراض دارم.میگه نسبت به نمرتون؟ پَــ نَــ پَــ نسبت به اینکه مایع دستشویی خونتون چه رایحه ایه گذاشتی !!!!
بعد از سینما دوستم رو دیدم میگه کجا رفته بودی ؟ میگم سینما . میگه چه فیلمی ؟ میگم جدایی نادر از سیمین.میگه واقعا فیلم در مورد جدایی نادر از سیمینه ؟ پَــ نَــ پَــ در مورد گرفتن چاه توالت قصر نادر شاه افشار هست و نوشتن داستان توسط سیمین دانشور
معلمم اومده خونمون تمبکمو دیده میگه تمبکه؟ میگم پَــ نَــ پَــ ساکسیفونه روش پوست کشیدم گردو خاک نره توش میگه منظورم اینه که میزنی؟ میگم پَــ نَــ پَــ اون زورش زیاد تره اون منو میزنه میگه بیخیال درسو شروع کنیم؟ میگم پَــ نَــ پَــ من تنبک میزنم شمام برقص با هم پول در بیاریم
ماشینو تو روزنامه تبلیغ کردم. میگه میخوای بفروشیش؟ پَــ نَــ پَــ معدلش بیست شده ازش قدردانی کردم
دوستم رفته مرکز ترک اعتیاد. زنه میپرسه شما هم اعتیاد دارین؟پَــ نَــ پَــ اومدم منو به غلامی قبول کنین...!!!
سوسک اومده تواتاق دمپایی رودادم مامانم..میگه بزنمش؟؟؟میگم پَــ نَــ پَــ بده پاش کنه تندتر بدوه !
به دوستم میگم چایی داری میگه میخوای بخوری پَــ نَــ پَــ دماسنج خریدم میخوام ببینم درست کار میکنه یا نه؟
به طرف ایستگاه تاکسی ها رو نشون دادم . میگه : اینا تاکسی اند ؟ میگم پَــ نَــ پَــ نمایندگی سیار ایرانسله!!
دارم آهنگ محسن چاووشی میخونم که میگه دیگه دست من نیست بستگی داره به... یهو داداشم میاد و وسط اهنگ میگه بستگی داره به تو؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ بستگی داره به پسرخاله ی نوه ی عموی مامان طرف
***************************
رفتم نون بگیرم صف خیلی شلوغ بود بعد از یک ساعت و نیم که برگشتم مامانم پرسید این همه مدت وایساده بودی نون بگیری؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ نون منو گرفته بود ولم نمی کرد بیام نامرد.
به رفیقم میگم پشتمو میتکونی؟ میکه خاکیه؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ آسفالته تا فردام جدول کشیش تموم میشه
رفتم دستشوی پسر خالم اومده میگه نمیای بیرون ؟!؟! داد زدم پـَـ نـَـ پـَـ شب همینجا مستقر میشم فردا حرکت میکنم
دارم تو فیس بوک کامنت میفرستم، رفیقم میگه فیلترشکن زدی فیس بوک باز شده؟ پـَـ نـَـ پـَـ با قندشکن سازمان فیلترینگ رو تحدید کردم بازش کردن!
***************************
رفتم حشره کش بخرم طرف گفت:میخواین زود بمیره؟؟؟گفتم: پـَـ نـَـ پـَـ میخوام زجر کش بشه مزه ی انتقام رو بچشم!!!مغازه داره هم زرنگ تر از من بود و گفت: د نـَـ د لذتی که در گذشت است در انتقام نیست!!!
تو ماشین نشسته بودیم چند تا تگرگ خورد به شیشه، دوستم پرسید تگرگه؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ ابابـــیلن، رزمایش گذاشتن سلاح های جدیدشونو تست کنن
تو دانشکده حسابداری !!!!!! دختره اومده میگه چی دارید ، میگم پیشرفته ، میگه حسابداری؟؟؟ پـَـ نـَـ پـَـ زیست شناسی پیشرفته داریم ، زنگ پیشم یه غورباقه رو تیکه تیکه کردیم ببینیم توش چه خبره!
خواهرزاده م رفته پیش یه گربه ی وحشی وایساده,میگه:بهش دست بزنم بهم چنگ میندازه؟ گفتم:پـَـ نـَـ پـَـ میاد باهات دست میده با هم رفیق شین!!!
رو دماغم جوش به چه بزرگی زده. رفیقم میگه جوشه؟ میگم پـَـ نـَـ پـَـ دماغم جوونه زده داره میشه دوتا
بازم امروز سوار تاکسی بودم,500متر جلوتر پل عابر بود,مسافر گفت آقا زیر پل نگه دار.راننده گفت همین پل? منم گفتم پـَـ نـَـ پـَـ زیر پل صراط پیادش کن که تو برزخ معطل نشه!!!!!
***************************
داشتم با ماشین لباسشویی رخت چرکام رو میشستم دوستم اومده میگه لباسات رو میشوری ؟؟؟ گفتم پـَـ نـَـ پـَـ لباسام رو آوردم شنا یادشون بدم یه وقت رفتن دریا غرق نشن!!
جـــاده ::
یک بنده خدایی ، کنار اقیانوس قدم میزد و زیر لب ، دعایی را هم زمزمه میکرد .
نگاهى به آسمان آبى و دریاى لاجوردین و ساحل طلایى انداخت و گفت: - خدایا ! میشود تنها آرزوى مرا بر آورده کنى ؟
ناگاه ، ابرى سیاه ، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى در گرفت و در هیاهوى رعد و برق ، صدایى از عرش اعلى بگوش رسید که میگفت : چه آرزویى دارى اى بنده ى محبوب من ؟
مرد ، سرش را به آسمان بلند کرد و ترسان و لرزان گفت : - اى خداى کریم ! از تو مى خواهم جاده اى بین کالیفرنیا و هاوایی بسازى تا هر وقت دلم خواست در این جاده رانندگى کنم !!
از جانب خداى متعال ندا آمد که : - اى بنده ى من ! من ترا بخاطر وفادارى ات بسیار دوست میدارم و مى توانم خواهش ترا بر آورده کنم ، اما ، هیچ میدانى انجام تقاضاى تو چقدر دشوار است ؟ هیچ میدانى که باید ته اقیانوس آرام را آسفالت کنم ؟ هیچ میدانى چقدر آهن و سیمان و فولاد باید مصرف شود ؟ . من همه ى اینها را مى توانم انجام بدهم، اما ، آیا نمى توانى آرزوى دیگرى بکنى ؟
مرد ، مدتى به فکر فرو رفت ، آنگاه گفت : - اى خداى من ! من از کار زنان سر در نمى آورم ! میشود بمن بفهمانى که زنان چرا مى گریند ؟ میشود به من بفهمانى احساس درونى شان چیست ؟ اصلا میشود به من یاد بدهى که چگونه مى توان زنان را خوشحال کرد؟
صدایی از جانب باریتعالى آمد که : اى بنده من ! آن جاده اى را که خواسته اى ، دو باندى باشد یا چهار باندى ؟؟
نامه مادر غضنفر به پسرش
گضنفر جان سلام! ما اینجا حالمام خوب است. امیدوارم تو هم آنجا حالت خوب باشد. این نامه را من میگویم و جعفر خان کفاش براید مینویسد. بهش گفتم که این گضنفر ما تا کلاس سوم بیشتر نرفته و نمیتواند تند تند بخواند، آروم آروم بنویس که پسرم نامه را راحت بخواند و عقب نماند
وقتی تو رفتی ما هم از آن خانه اسباب کشی کردیم. پدرت توی صفحه حوادت خوانده بود که بیشتر اتفاقات توی 10 کیلومتری خانه ما اتفاق میافته. ما هم 10 کیلومتر اینورتر اسباب کشی کردیم. اینجوری دیگر لازم نیست که پدرت هر روز بیخودی پول روزنامه بدهد. آدرس جدید هم نداریم. خواستی نامه بفرستی به همان آدرس قبلی بفرست. پدرت شماره پلاک خانه قبلی را آورده و اینجا نصب کرده که دوستان و فامیل اگه خواستن بیان اینجا به همون آدرس قبلی بیان
آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دو بار بارون اومد. اولیش 4 روز طول کشید ،دومیش 3 روز . ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید
گضنفر جان،آن کت شلوار نارنجیه که خواسته بودی را مجبور شدم جدا جدا برایت پست کنم. آن دکمه فلزی ها پاکت را سنگین میکرد. ولی نگران نباش دکمه ها را جدا کردم وجداگانه توی کارتن مقوایی برایت فرستادم
پدرت هم که کارش را عوض کرده. میگه هر روز 800 ، 900 نفر آدم زیر دستش هستن. از کارش راضیه الحمدالله. هر روز صبح میره سر کار تو بهشت زهرا، چمنهای اونجا رو کوتاه میکنه و شب میاد خونه
ببخشید معطل شدی. جعفر خان کفاش رفته بود دستشویی حالا برگشت
دیروز خواهرت فاطی را بردم کلاس شنا. گفتن که فقط اجازه دارن مایو یه تیکه بپوشن. این دختره هم که فقط یه مایو بیشتر نداره،اون هم دوتیکه است. بهش گفتم ننه من که عقلم به جایی قد نمیده. خودت تصمیم بگیر که کدوم تیکه رو نپوشی
اون یکی خواهرت هم امروز صبح فارغ شد. هنوز نمیدونم بچه اش دختره یا پسره . فهمیدم بهت خبر میدم که بدونی بالاخره به سلامتی عمو شدی یا دایی
راستی حسن آقا هم مرد! مرحوم پدرش وصیت کرده بود که بدنش را به آب دریا بندازن. حسن آقا هم طفلکی وقتی داشت زیر دریا برای مرحوم پدرش قبرمیکند نفس کم آورد و مرد!شرمنده
همین دیگه .. خبر جدیدی نیست
قربانت .. مادرت
راستی:گضنفر جان خواستم برات یه خرده پول پست کنم، ولی وقتی یادم افتاد که دیگه
اگه دو تا مرد طالب یه زن باشن توی مملکتهای مختلف چی به سر این سه نفر میاد؟
توی ژاپن: جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی می کنه بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست
توی اسپانیا: مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می کنن
توی انگلستان: دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی مسابقه ء اسب سواری موکول می کنن اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون میشه
توی فرانسه: خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه دو تا مرد با همدیگه توافق می کنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه
توی استرالیا: دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره ، یا از یه مرضی بمیره اونوقت اونکه زنده مونده با خیال راحت به مقصودش می رسه
توی قفقاز: جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به فرار می ذاره باز اولی همین کار رو می کنه و این ماجرا دائما« تکرار میشه
توی نروژ: معشوقه ء دو مرد برای اینکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعی میندازه پایین و غائله ختم میشه
توی آفریقا: قضیه خیلی ساده ست و جای اختلاف نیست دو تا مرد ، زنی رو که می خوان عقد می کنن و علاده بر اون ، بیست تا زن دیگه هم می گیرن
توی مکزیک: کار به زد و خورد خونینی می کشه و یکی از طرفین کشته میشه ولی بعدش اونکه رقیبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد میشه و دخترک بی شوهر می مونه
توی آمریکا: حل قضیه بستگی به زن داره و هر کس رو انتخاب کرد با اون ازدواج می کنه
توی ایران: فقط پول موضوع رو حل می کنه پدر و مادر دختر می شینن با همدیگه مشورت می کنن و خواستگاری که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب می کنن عاشق شکست خورده اگه توی عشقش جدی باشه یا باید خودشو بکشه یا رقیب رو از میدون به در کنه یا افسردگی می گیره
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می
رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در
کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از
آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟
یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.
همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما
ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند.
بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را
زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد
بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی
ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای
بوده است.
بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها
را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز
کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در
کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی
ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت:
صبر کن تا نشانت بدهم.
سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک
توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت
کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و
رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا!
سال 1230 : (مرد):دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمیشم....
زن:آقا حالا یه غلطی کرد شما ببخشید!نا محرم که خونمون نبود.حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده...!!!
مرد: بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره. نخیر نمی شه باید بکشمش...
بالاخره با صحبتهای زن ، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه.
سال 1280
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی. تو غلط می کنی. تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها! شکر خورد. دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده...
مرد( با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدونه درد می کشمت...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1330
مرد: چی؟ دانشسرا (همون دانشگاه خودمون)؟ حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم...
زن: آقا، ترو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ...
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم. یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کونی...
-- بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو می بخشه
سال1380
مرد: کجا؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من... تو رو... می کشم...
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من... اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه... نه... نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره...
سال1400
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه...
-- بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو می بخشه !!